اعترافات قاتل سنگدل به قتل نگهبان گاراژ با ضربات سنگ دستگیری فالگیر شیطان‌صفت به جرم آزار و اذیت زن جوان دستگیری متهم به قتل مسلحانه مدیرعامل شرکت ساختمانی در سهروردی پنج کشته و سه مصدوم بر اثر حادثه رانندگی در لرستان+تصویر (۳۱ تیر ۱۴۰۳) قاپ‌زن‌های حرفه‌ای با شلیک پلیس تسلیم شدند دستگیری دو قاچاقچی حرفه‌ای| قاچاق موادمخدر با تاکسی جنایت خونین مرد خشمگین بر سر گرفتن حضانت فرزند دستگیری گنده لات‌های نازی آباد محکومیت مزاحمان تلفنی اورژانس ۱۱۵ به نظافت آمبولانس‌ها انهدام باند فروش سلاح‌های جنگی در تهران (۳۱ تیر ۱۴۰۳) واکسیناسیون بیش‌از ۸۵۰ قلاده سگ در شهرستان طرقبه‌شاندیز (۳۱ تیر ۱۴۰۳) شکارچی سابقه دار دختران جوان در دام پلیس دستگیری ۷ قاچاقچی در مرز تایباد خراسان‌رضوی بازداشت رفیق صمیمی به اتهام قتل حریق منزل مسکونی در بلوار جانباز مشهد (۳۱ تیر ۱۴۰۳) افتتاح ۸ هزار تخت بیمارستانی جدید تا پایان ۱۴۰۳ سمساری‌ها و امانت‌فروشی‌های مشهد زیر ذره‌بین بازرسان اصناف نجات ۴۷۰۰ جنین از سقط‌شدن در طرح «نفس» اجرایی شدن بیش از ۳۰ لایحه در حوزه زنان در دولت سیزدهم دریافت مجوز استقرار کمیسیون هوای پاک توسط ۳۳ واحد تولیدی خراسان رضوی راهکارهایی برای کاهش دما در شهرها تیراندازی مرگبار در قوچان (۳۱ تیر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

اعترافات تلخ ۲ دانش آموز مشهدی که به جرم سرقت دستگیر شدند

  • کد خبر: ۱۵۹۹۰۳
  • ۳۱ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۸
اعترافات تلخ ۲ دانش آموز مشهدی که به جرم سرقت دستگیر شدند
۲ دانش آموز مشهدی که توسط پلیس و به جرم سرقت دستگیر شده بودند، نحوه دزدی هایشان را شرح دادند.

به گزارش شهرآرانیوز، سارق نوجوان پس از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس کلانتری نجفی مشهد درباره جزئیات و چگونگی دستبرد به منازل پاسخ داد، به تشریح گذشته خود پرداخت و با بیان این که خانواده‌ای آشفته دارد به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: من فرزند طلاق هستم و پدر و مادرم از یکدیگر جدا شده اند، به همین دلیل من نزد مادربزرگم زندگی می‌کنم.

پدرم برای تامین هزینه‌های اعتیادش دست به سرقت از اموال مردم می‌زد و همواره با مادرم درگیر بود. پس از آن، پدر و مادرم طلاق گرفتند. مادرم به دنبال سرنوشت خودش رفت و پدرم نیز توسط پلیس به جرم سرقت دستگیر و راهی زندان شد، اما من دیگر هیچ راهنما و دلسوزی نداشتم تا این که تحت تاثیر رفتار‌های پدرم، تصمیم به سرقت گرفتم تا پولی در جیبم باشد.

در این میان «امیر» تنها دوست من بود که از همان دوران کودکی با یکدیگر بازی می‌کردیم و با هم به مدرسه می‌رفتیم. اکنون نیز هر دو نفرمان محصل هستیم و در مسیر مدرسه با هم درباره چگونگی سرقت هایمان گفتگو می‌کردیم.

یک روز من به «امیر» پیشنهاد دستبرد به صندوق صدقات را دادم و با شیوه‌ای که آموخته بودم او را نیز همراه خودم کردم تا در کنار هم به صندوق صدقات در خیابان‌ها دستبرد بزنیم و هر چه اسکناس از داخل آن بیرون کشیدیم با یکدیگر تقسیم کنیم.

این گونه بود که بعد از تعطیلی مدرسه راهی خیابان‌ها می‌شدیم و از صندوق صدقات سرقت می‌کردیم، ولی بعد از مدتی با خودم فکر کردم این مبالغ کافی نیست و اگر بتوانیم به منازل و انباری‌های مردم دستبرد بزنیم، پول بیشتری گیرمان می‌آید.

امیر هم که مانند من فرزند طلاق بود و خانواده‌ای آشفته داشت، نقشه ام را پذیرفت و بدین ترتیب تصمیم گرفتیم با یکدیگر سرقت از منازل را شروع کنیم، چون نوجوان بودیم و کسی به ما در کوچه و خیابان مشکوک نمی‌شد. شیوه باز کردن یا تخریب قفل منازل با چاقو را آموخته بودم، بنابراین باز کردن در منازل برایم خیلی راحت بود.

امیر هم گاهی از بالای دیوار به داخل منازل مردم می‌پرید و در را باز می‌کرد که در این صورت نیازی به استفاده از چاقو نداشتیم. در برخی از سرقت‌ها نیز از مسیر پشت بام وارد منازل می‌شدیم و از راه پله برای دستبرد استفاده می‌کردیم.

ما بیشتر به انباری‌ها دستبرد می‌زدیم و قابلمه یا لوازم دیگر مسی و رویی را سرقت می‌کردیم که می‌توانستیم به خریداران ضایعات بفروشیم و مورد توجه اهالی هم قرار نمی‌گرفتیم، اما آرام آرام شیوه سرقت هایمان را تغییر دادیم. وقتی دیدم پول بیشتری از فروش ضایعات به دست می‌آوریم، با امیر مشورت کردم.

اوایل شب به کوچه و خیابان می‌رفتیم و در تاریکی زنگ آیفون یکی از واحد‌های مجتمع مسکونی را به صدا در می‌آوردیم و آن‌ها هم گاهی بدون سوال که چه کسی هستی یا چه کار داری؟ بی درنگ در مجتمع را باز می‌کردند و ما خیلی راحت وارد پارکینگ و انباری‌ها می‌شدیم و هر چه را می‌توانستیم با خودمان حمل کنیم، بیرون می‌بردیم و هیچ یک از اهالی ساختمان هم بیرون نمی‌آمد، اما در آخرین سرقت زمانی که قابلمه‌ها را برداشته بودیم، ناگهان صاحبخانه از راه رسید و از فرار ما جلوگیری کرد، بعد هم با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتند و من و امیر را به کلانتری آوردند.

اکنون نیز در حالی از رفتار‌های خودمان پشیمان هستیم که می‌ترسیم ما را از مدرسه اخراج کنند و دیگر نتوانیم به تحصیلاتمان ادامه بدهیم، اما در این میان امیر گناهی ندارد چرا که من او را به سرقت تشویق کردم و....

در حالی که تلاش‌های افسران تجسس برای کشف سرقت‌های دیگر این دو نوجوان دانش آموز ادامه داشت که در مسیر تبهکاری و خلافکاری قرار گرفته بودند، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی مشهد) بررسی‌های قانونی مشاوران زبده کلانتری برای کسب رضایت شاکیان و کاهش میزان محکومیت دو دانش آموز مذکور نیز آغاز شد، اما در نهایت آن‌ها به مراجع قضایی معرفی شدند تا قانون درباره جرایم شان حکم کند.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->